loading...

اینجانب ، صحرا !

به هوای دلم ...

بازدید : 314
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 15:38

شاید باورتون نشه

ولی تنها دلخوشی این روزای من ، خیارشوریه که مامانم درست کرده :-)

مامانم وقتی باردار بود و منم جنینی بیش نبودم مادرم ویارش سر خیارشور بود !

الانم من عاشق خیارشورم ...

تا 10 روز همه بیمارستان و درمانگاهم کنسل شد بلکه کرونا نگیریم :-/

این فک و فامیل‌های ما کرونا که میگیرن خوب میشن تازه بعدش میگن ما هم فلان موقع مبتلا شدیم !!!!

دیشب متوجه شدم نصف فامیل‌هامون مبتلا شدن و خداروشکر خوب شدن فقط الان شوهر عمه ام بستریِ بیمارستان و عمه جانم هم قرنطینه تو خونه ... خدا به داد اون بچه 7 ماهشون برسه .

این شوهر عمه ام رو از همه شوهر عمه‌هام بیشتر دوست دارم دلیلش هم شاید جوان بودنش هست ، خیلی زیاد با هم شوخی و بگو بخند داریم . من فقط با بودن همین یه نفر داشتن شوهر عمه خوب رو تجربه کردم و الا بقیه شوهر عمه‌هامو غیر از یه سلام و احوال پرسی حرف مشترکی هرگز نداشتیم . ان شا الله که زودتر خوب بشه .

الان که فکر میکنم یکی از شوهر عمه‌هامو سرجمع از اول عمرم تا حالا 10 بار بیشتر ندیدم :-/ چقدر 4 تا شوهرعمه‌هام نقش خنثی و بی اثری تو زندگی من داشتن ، اما این آخریه یه تنه همشونو می‌ارزه :-)

آزمون آنلاین عربی هشتم درس1 تا 3 آبان 99
بازدید : 410
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 21:39

از اواخر دی که به پروسه زندگیمون نگاه میکنم دقیقا یاد این بازی‌هایی میوفتم که باید کلی مانع رو رد کنن و جاخالی بدن و کلی بالا پایین کنن که به مرحله آخر برسن ...

هر مانعی که رد کردم حس کردم آخریه و تمومه اما با دیدن موانع بعدی تازه متوجه شدم راه طولانی در پیش رو دارم !

راستش وقتی میبینم بقیه مشکلاتی دارند که من ندارم آروم میشم ، نه اینکه بگم از دیدن مشکلات بقیه خوشحال میشم ، نه ! اما حس میکنم همه ما داریم موانع زندگی رو یکی پس از دیگری رد میکنیم ... و میجنگیم !

و هنوزم احساس میکنم باید برای چند ماه دیگه کفش آهنین بپوشم و کم نیارم ..

به گذشته‌های دور که نگاه میکنم ، به نوشته‌های چند سال پیش خودم ، هیچی یادم نمیاد ! فقط می‌دونم که گذشت ... و چقدر خوبه که این ثانیه‌ها میگذره ، گرچه سخت ! اما مهم اینه میگذره و شاید سال‌ها بعد هیچ چیز از الانم تو خاطرم نمونه و برگردم و این پست رو بخونم و حتی یادم نیاد منظور از موانعی که نوشتم دقیقا چی بوده و چه روزهایی داشتم

:-)

چو میگذرد غمی‌نیست !

و خدا همیشه بوده و برامون خدایی کرده و ته قلبم به بودنش همیشه قُرصِ :-)

دو راهی قلب من ...♥ / پارت 10
بازدید : 401
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 21:39

از این به بعد کامنت خصوصی هیچ آقایی جواب داده نخواهد شد ! مگه اینکه اون شخص رو بشناسم و بدونم که شخص متین و محترمی‌هست .

تجربه چندین ساله وبلاگ نویسی من اینو نشون میده آقایونی که از اول میان کامنت میدن از نوع خصوصی تهش یه پیشنهادی باید بدن !

طرف اگه حس کنه مسافت نزدیکه میاد پیشنهاد رابطه جنسی میده ، اگه دور باشه پیشنهاد رابطه دوستی !!! از هر دو حالتش هم چندین مورد داشتم تو این سال‌ها ..

طرف اگه تنش نخاره میاد صاف و صادق عین بقیه آقایون نظرشو در مورد پست من میده و میره اما ... تجربه نشون داده این کامنت‌هایی که تیک خصوصی میخورن نباید جوابی بهشون داده بشه !

کامنت خصوصیِ بیجا و بیخود نذارید که جوابی دریافت نمی‌کنید !

من اینجا با هیچ احدی هیچ خصوصی ندارم ! مگه اینکه خودم بخوام ... کما اینکه شماره منو به هر کی که جنبه و شعور لازم رو داشته دادم

آدم باشید !

من به راحتی توهین میکنم ! خیلی راحت ! اونایی که از من توهین شنیدن میدونن ، تندی کردن منو دیدن

من کسی از خط قرمزم بگذره بدترین توهین‌های ممکن رو بهش میکنم‌ که بره دیگه برنگرده ...

لذا قبل اینکه هرگونه بی احترامی‌بهتون بشه ، خودتون آدم بشید و باشید !

و السلام .

دو راهی قلب من ...♥ / پارت 10
بازدید : 377
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 21:39

بازدید : 363
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 2:40

خدا به خیلی‌ها ثروت میده اما به چند درصدشون فرصتِ لذت بردن از اون ثروت رو میده ؟

انگار که یک نفر دیابت داشته باشه شما یه ظرف پر از شیرینی و انواع میوه‌ها و خوراکی بذار جلوش ، اون لحظه احتمالا بزرگترین حسرت زندگیش میشه خوردن اون شیرینی‌ها ...

شیرینی هست ، زندگی هست ، همه چیز سر جاشه اما یک درد پنهان نمیذاره آدم از خوردن اون شیرینی‌ها لذت ببره !

دردِ پنهان !

دیابت و شیرینی مثال بود

اما خیلی‌ها ثروتمندن و دارایی‌های فراوانی دارند اما هرگز نتونستن ازش استفاده کنن

بعضی از دردها عجیب بزرگ و پنهان اند ...

فقط خودت می‌دونی و خودت که چه دردی تو وجودت رخنه کرده ، حالا شما بیا کل دنیا رو هم به این آدم بده !

کاش خدا اگه ثروتی بهمون میده چه مادی چه غیر مادی ، فرصت و لذتِ استفاده ازش رو هم بهمون بده .

فراز و فرود عملکردی کارکنان در نتیجه تغییر شرایط کاری
بازدید : 358
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 2:40

پنج شنبه است

برای صرف یک قهوه دو نفره ندارمت !

برای قدم زدن در عصر پاییزی ندارمت !

برای لوس بازی‌های دخترانه ام ندارمت !

به اندازه آپلود کردن عکست در صفحه ام ندارمت !

نیستی !

برای تماشای فیلم پنج شنبه شب سینما نیستی !

برای یک سلفی دو نفره عاشقانه نیستی !

می‌بینی چقدر نیستی ؟ چقدر ندارمت ؟

پنج شنبه است

اما من ندارمت ...

تو نیستی و من در خود گم‌ شده ام ....

فراز و فرود عملکردی کارکنان در نتیجه تغییر شرایط کاری
بازدید : 341
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 2:40

امروز رفتم از ایستگاه دوچرخه ، دوچرخه بگیرم

بهم ندادن !

نه به من ، به هیچ خانمی‌دوچرخه داده نمیشه !

هیچی ندارم بگم ..

گفتنِ هیچ حرفی فایده نداره .

دلم برای خودم ، برای زنان این کشور سوخت .

لعنت به هر چی ذهنِ مریضه .

یه وقتایی فقط باید رها کنی بری .. از کشوری که این چنین با خانم‌ها رفتار میشه و یه همچین لذت‌های ساده و کوچیک و سالمی‌رو از ما دریغ میکنن تاااا از پیش آدم‌هایی که ما رو نمیفهمن !

یه وقت‌هایی نباید وقت برای ترمیم و تعمیر گذاشت ، انتخاب رو باید تغییر داد ! باید رها کرد و رفت !

این روزا ترمیم کردن هر چیزی تایم زیادی رو از ما میگیره ، تغییر دادن گزینه امن تر و بهتریه !

فراز و فرود عملکردی کارکنان در نتیجه تغییر شرایط کاری
بازدید : 387
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 10:36

خیلی لذت می‌برم گاهی به یه چیزی فکر میکنم و بهش باور پیدا میکنم و اون باور ریشه در فکر خودم داره نه اینکه مطالعه‌‌‌ای کرده باشم یا در موردش با کسی صحبت کرده باشم و بعد همون فکر‌ رو از زبون یکی دیگه میشنوم یا همون باور رو تو یه کتاب میخونم ...

من معتقدم زمانی یک زندگی مشترک برای طرفین عادی و یکنواخت نمیشه که طرفین تو زندگیشون هم هدف باشند ! هدف شون در یک راستا باشه ، خواسته‌هاشون یکی باشه و آدم ناخوداگاه عاشق همچین آدمی‌میشه وقتی میبینه همسرش هم عین خودش افکار و اهداف و کارهاش همسو و هم جهت خودش هست و چقدر لذت بخش و انگیزه بخشِ این تعاملات سازنده ، بحث‌های زنده ، تلاش‌های همسو ... مگه همچین زندگی یکنواخت میشه ؟

امروز تو اینستاگرام رسیدم به این جمله :

عشق زمانی اتفاق میوفته که دو نفر یک رویای مشترکی رو دنبال میکنن و خواسته و هدف واحد و یکسانی دارند ...

چقدر به فکرِ من نزدیکه ، اما من میگم هدفِ واحد هم میتونه باشه اما چون آدمیزاد همیشه دوست داره ازاد باشه همینکه اهداف واحد نباشند و همسو باشند هم کفایت میکنه !

مثل هوا کنار توام!
بازدید : 364
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 10:36

امروز واکسن هپاتیت زدم ...

اعتراف میکنم یه آمپول ویتامین D دارم ماه‌هاست همونجورری مونده و من جرئت ندارم دردش رو تحمل کنم

واکسن که دردش کمتره اونم مجبوووووورم

مجبوووووووووووووور !

فقط وقتی چک آپ میرم آزمایش خون رو به هر آزمایش دیگه‌‌‌ای ترجیح میدم ... اونجا دیگه درد مطرح نیستم واسم :-)

امروز واکسن هپاتیت زدم انقدر استرس دردشو داشتم به یه خانمِ تو درمانگاه گفتم شما قیافه ات مهمونتره شما واکسن منو بزنید :-))))

موقع‌‌‌ای که پنبه الکی رو کشید روی بازوم گفتم تورووو خدا یوااااااش‌هاااا ، تورووو خدا آرووووووم دردم نیاد استرس منو که دید تزریق یه واکسن یک سی سی رو 30 ثانیه طولش دااااد انقققققدر این پیتسون سرنگ رو آروم آروم فشار میداد که من یه وخ احساس درد نکنم و خودش صلوات پشت صلوات که بخیر بگذره :-)))))

من خودم جز اوناییم که موقع رگ گیری و آمپول زدن واسه مریض اصلا با کسی شوخی ندارم کارمو میکنم و میگم چه معنی داره کسی از این دردای ریز بترسه ... اما امروز استرس دردش داشت من میکشت :-)))

بره تا دو ماه دیگه یک بار و 6 ماه دیگه مجدد تکرار تزریق دارم بلکه سطح آنتی بادی‌هام بیان بالا ...

تعاملاتِ سازنده زندگی مشترک
بازدید : 354
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 10:36

یک عکس نوشته دیدم که نوشته بود " وقتی بهم میگه شب بخیر و هنوز آنلاینه حس میکنم بهم خیانت شده "

احساس میکنم تو جامعه دیگه رابطه درست و درمونی نیست

رابطه‌‌‌ای که قشنگ باشه ، بقول دکتر هلاکویی بهترین مارو بکشه بیرون ، رابطه‌‌‌ای که اعتماد توش موج بزنه ، رابطه‌‌‌ای که طرفین حس واقعی داشته باشن و وقتی به هم میگن دوست دارم بدونن که دروغ نگفتن ...

رابطه‌ها ترسناک شدند ، خیلی ترسناک !

دیگه کم پیدا میشه ادم‌هایی که تک پر باشن و وفادار به قلب و حس یک نفر باشند .

رابطه‌های الان نه تنها باعث رشد و پیشرفت نمیشن که کسی میخواد وارد رابطه بشه باید بدونه قراره تو زندگیش ببازه ! از وقت و انرژیش گرفته تااااا ... اصلا وقت و انرژیت رو که از دست بدی یعنی همه چیزت رو از دست دادی تااااا نداره دیگه .

چقدر حس بدیه که حتی رو انلاین شدن طرفت حساس میشی ، یا اون بابت آنلاین بودنت گیر بده ، انگار خودت نیستی و بابت قدم به قدمی‌که قراره تو زندگیت برداری باید جواب پس بدی ! و باید جواب بگیری !

حس خفگی میکنم بابت این رابطه‌ها

به قول دوستی میگفت رابطه‌ها شده صبح خونه ، شب بازار ! پسرا گویا زرنگ شدن اول سرویس رو باید دریافت کنند و بعد دست به جیب بشن .

انگار معامله اس ! معامله جنسی و پولی .

دروغ‌هایی که گفته میشه ، پیچوندن‌ها ، به رخ کشیدنا ، چک کردن همدیگه که نکنه خیانتی صورت بگیره ، لجبازی‌ها ، دعواها ، ناله‌ها ، تلافی کردنا ... پس کی باید زندگی کرد ؟

رابطه‌های الان چیزی جز پسرفت در زندگی شخصی چیز دیگه‌‌‌ای عاید طرفین نمیکنه ! خیلیام که همزمان با N نفر هستن اینا دیگه از همه چیز واموندن ، اینا دیگه خیلی سگ جونن و شاید ذره‌‌‌ای برای خودشون نمیتونن ارزش قائل بشن مخصوصا دخترا که من نمیدونم چه طوری میتونن با خودشون کنار بیان که هر کس و ناکسی بهشون دست بزنه .

رابطه‌های مزخرفی که شب لاو میترکونن صبح همو میشورن و بلاک میکنن !

رابطه‌هایی که پسرامون واسه خواهراشون غیرتی میشن که یه تار موشون بیرون نباشه اما واسه دختر مردم روشن فکر میشن که رابطه بدون معاشقه و رابطه جنسی مگه میشه ؟

نه ! ارزش ندارن ...

هیچ کدوم !

هیچ رابطه‌‌‌ای ارزش وقت گذاشتن نداره دیگه .

دوستام میگن فلانی " رل زده " ، من میگم فلانی از زندگی و اعصاب و وقت و انرژیش گذشته .... این درست تره .

تعاملاتِ سازنده زندگی مشترک

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی